در آموزش ابتدایی آن چه بیشتر از همه برای دانشآموزان معنی دارد، تشخیص روش یا راهبرد مناسب برای حل مسأله است.
مقدمه
مسأله را می توان به زبان ساده تعریف كرد. هر گاه فردی بخواهد كاری انجام دهد ولی نتواند به هدف خود برسد، برایش مسأله ایجاد می شود. به عبارت دیگر هر موقعیت مبهم یك مسأله است. حل مسأله نوعی از یادگیری بسیار پیچیده است. مسأله و تلاش برای حل آن جزئی از زندگی هر فرد است. فرآیند برخورد با شرایط زندگی همان مسأله است.
دو دیدگاه متفاوت در آموزش ریاضیات نسبت به حل مسأله وجود دارد:
۱- ریاضی یاد بدهیم تا دانش آموزان بتوانند مسأله حل كنند.
۲- ریاضی را با حل مسأله آموزش دهیم.
در دیدگاه اول آموزش ریاضی مطابق با محتوای موضوعی است و مفاهیم متفاوتی تدریس می شوند. انتظار داریم دانش آموزان با استفاده از دانش ریاضی خود مسائل متفاوت را حل كنند. اما در دیدگاه دوم آموزش ریاضیات از طریق حل مسأله اتفاق می افتد. یعنی دانش آموز مسأله حل می كند و در ضمن آن محتوا و مفاهیم جدید ریاضی را می سازد، كشف میكند و یا یاد می گیرد. در حال حاضر، دیدگاه دوم در آموزش ریاضیات بیشتر مطرح است. در این نگاه حل مسأله نقطه تمركز یا قلب تپنده آموزش ریاضیات است.
مهارت حل مسأله
اگر از معلمان ریاضی سؤال شود كه مشكل اصلی دانش آموزان در درس ریاضی چیست؟ به یقین خواهند گفت: آنها در حل مسأله ناتوان هستند. درمطالعه تیمز نیز همین موضوع را شاهد بودیم. چون در اغلب مسألههای آزمون كتبی این مطالعه عملكرد دانشآموزان پایین است. در واقع می توانیم بگوییم دانشآموزان توانایی یا مهارت حل مسأله را ندارند.
یكی از دلایل این ناتوانی، فقدان طراحی برای آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان بوده است. یا به عبارتی معلمان به آنها یاد ندادهاند كه چگونه مسأله را حل كنند. هر گاه دانشآموزان با مسألهای روبهرو شده و از حل آن عاجز ماندهاند معلمان تنها به بیان راه حل یا پاسخ مسأله اكتفا كردهاند و نگاههای پرسش گر، كنجكاو و متحیر دانشآموزان با این سؤال باقی مانده است: معلم ما چگونه توانست مسأله را حل كند؟ راه حل مسأله چگونه به فكر او رسید؟ چرا ما نتوانستیم راه حل مسأله را كشف كنیم؟
در خیلی از مواقع معلمانی كه سعی كرده اند به طریقی حل مسأله را به دانش آموزان خود یاد دهند، راه را اشتباه رفته اند و آموزش های نادرست داده اند. برای مثال به دانش آموزان گفته اند: عددهای مسأله بسیار مهم اند. زیر آن ها خط بكشید. فراموش نكنید كه باید از آن ها استفاده كنید. همین آموزش نادرست باعث شده است. دانش آموزان اطلاعات مسأله را به خوبی تشخیص ندهند. وقتی مسأله زیر برای دانش آموزان كلاس سوم مطرح شد، آن عدد ۷۴۷ را در عملیات مسأله دخالت دادند و با آن عدد عبارت های جمع و تفریق و … را نوشتند:
« یك هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ با ۲۳۷ مسافر در فرودگاه نشست و ۱۳۰ مسافر را پیاده كرد. حالا این هواپیما چند مسافر دارد؟»
یا برای دانشآموزان گفته اند كه درمسأله بعضی از كلمهها بسیار مهم است. برای مثال اگر كلمه روی هم را دیدید مسئله مربوط به جمع است و اگر كلمه اختلاف را دیدید حتماً باید تفریق كنید.
به همین دلیل در مسأله زیر كه در مطالعه تیمز (۲۰۰۳) آمده بود، عدهای از دانش آموزان كلاس چهارم شركت كننده در این مطالعه به اشتباه افتادند و مسأله را به جای ضرب، جمع كردند.
«در یك سالن سینما ۱۵ ردیف صندلی وجود دارد. در هر ردیف ۱۹ صندلی قرار دارد. این سالن روی هم چند صندلی دارد؟» بهتر است این روشهای آموزش
نادرست را به كار نبریم و به دنبال طرحی برای آموزش حل مسأله به دانشآموزان باشیم.
چگونه سوالات آزمون های آزمایشی را تحلیل کنیم؟
نرم افزارهای خوب چه ویژگی هایی دارند؟
یادگیری در نوروز تعطیل نمیشود
چگونه از فیلم های آموزشی در تدریس استفاده کنیم
برنامهریزی مخصوص به خودتان را آماده کنید